نرسی ۲

چه خوبه که جاده زندگیمون رو اینقدر سبز کنیم که وقتی به آخر میرسیم یه ستاره باشیم.

نرسی ۲

چه خوبه که جاده زندگیمون رو اینقدر سبز کنیم که وقتی به آخر میرسیم یه ستاره باشیم.

داستانک های غم انگیر زندگی

وقتی سوار شدم دیدم اونم نشسته، تو عالم خودش بود و حتی یه نگاه هم بهم نکرد. هیچ کسی دیگه کنارش نبود به عمد خودمو بهش چسبوندم اول متوجه نشد، بعده چند لحظه انگار حس کرد یه چیزی غیرطبیعیه بهم نگاه کرد.

- کی سوار شدی جونت در بیاد؟ (تکیه کلامش جونت در بیادهستش).

بغلش کردم و روبوسی کردیم. خیلی روبراه نبود و راحت میشد از چهرش فهمید. نمی دونستم ازش بپرسم یا نه، حقیقتش توی روابطم کمی محافظه کارم گاهی میترسم سئوال پرسیدنم نتیجه ی خوبی رو به همراه نداشته باشه، با خودم گفتم شاید مشکلی باشه که بتونم کمک کنم با شناختی که از روحیه اش داشتم دلم و زدم به دریا.

- به نظر نمیاد خوب باشی!؟ مشکلی پیش اومده؟

نگام کرد چند لحظه سکوت کرد، داشتم پشیمون میشدم از پرسیدن که گفت:

- آدم بی درد که نیست. مادرم سکته کرده و من دنبال یه کاره نیمه وقتم، کاری که بعد از ظهر بتونم برم چون باید از مادرم هم مراقبت کنم. می دونی چیه؟ ما دخترها از جامعه و برخوردا بیشتر از دردای شخصی زجر می کشیم. کار هست ولی خنده داره که هیچ کس اونجوری که هستی نمی خوادت. رفتم توی یه سوپرماکت " نه خانم شما مانتوت کوتاهه" مانتومو بلندتر پوشیدم همون یه کم آرایشم که همیشه می کردم پاک کردم رفتم مطب دکتر "نه خانم ما یه منشی می خوایم که به خودش برسه شما مانتوت بلنده و صورتت هم خیلی ساده هستش". مانتوم رو نه کوتاه و نه بلند پوشیدم آرایش هم فقط کمی رژ زدم که قیافم مثل میت نباشه رفتم توی پاساژ یه فروشنده می خواستن صاحب مغازه سرتاپامو نگاه کرد "ببخشید خانم شما تا همین حد می تونید به خودتون برسید البته منو ببخشید برای جذب مشتری..." خب حداقل این خیلی با ادب بود. یکی از دوستام معرفیم کرد یه شرکت خصوصی برا اولین بار با رئیس همکلام که شدم فقط همونجا بالا نیاوردم. رفتم توی یکی از دفاتر خصوصی بازرگانی تایپیست می خواستن تو این زمینه بد نبودم قبولم کردن، روز دوم وقتی دیالوگ تکراری خیلی ازت خوشم اومده رو از زبون یه مرد زن دار شنیدم ... چه باید کرد؟!!

چی می تونستم بگم بجز اینکه تأسف بخورم؟!! اینم یکی از داستان های غم انگیزیه که "جامعه" ساخته و ما سرگرم این داستانک ها هستیم تا افرادی سرگرم کارهایی باشند که خدا داند و بس. عده ای فقط دلخور میشن و خودشون می مونن و عده ای اینقدر فشار رو احساس می کنند که همه چیز رو زیر پا می گذارند و روزی به اجبار از خوده واقعی فاصله می گیرن.  

کارت مغازه شوهر دوستم رو بهش دادم وقتی خواست بگیره با کمی من من گفت:

 - میگم، فکر می کنی چطور آدمی می خواد؟

سوالش خیلی برام سنگین بود حقیقتش هنگ کردم و احساس کردم یک جای زمان ثابت موندم.

- برو فقط خودت باش.




ت.ن:

کنار دریا کلی سنگر و پدافند دیدم و مردی که پشت پدافند نشسته بود.


نظرات 19 + ارسال نظر
رحمت الله حسن ابراهیمی پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ق.ظ

سلام .روز دختربرشما مبارک باد.

درود فراوان بر عمو رحمت عزیز.
ممنون که به یاد آرام بودید همیشه خجالت زدش می کنید.
خداوند یاور و نگاهبان شما باشه.

بزرگمهر پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:25 ب.ظ http://bozorgmehram.blogsky.com

درود بر آرام
مطلبت کمی ناراحت کننده بود و با قلمی زیبا نوشته شده بود.
در ضمن:
happy girl day
تو شکلکا گل رز نبود برات بذارم
راستی سری به ما نیز بزن خوشحال میشم
امید وارم بی نهایت سال زنده باشی
بدرود

درود بر بزرگمهر.
مرسی از هپی گرل دی. روز پسر تلافی کنم ایشالا.
این پست تلخه ولی خب تلخی ها رو هم باید به زبون آورد که فراموششون نکنیم.
چشم حتمن بهت سر میزنم.
بدرود تا درودی دوباره.

انجمن جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ق.ظ http://www.bishehr.com

بله بله
.
اون سوپر مارکتیه منمُ، اون دکتره همسایه ماستُ اون مغازه داره هم محلی خود شماست ُ ، شرکتیه یکی از فامیلای هموناست ، دفتر خصوصیه دوست فامیل شماست ، همه خودمانیم ، و تا ما یکی یکی اینجوریم ، همه همینجوریم ،ُُ
و
ما اینجوریم که وضع اینچنین است.
.
حاجی

درود حاجی.
فرهنگه جامعه هستش که شخصیت انسان ها و دیدشون رو میسازه تا فرهنگ جایگاه واقعیشو پیدا نکنه دید هم همین خواهد بود.
به امید روزی که تکه های آسیب دیده و البته فراموش شده ی فرهنگ آریایی مرمت یابد.
بدرود.

انحمن جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ق.ظ http://www.bishehr.com

یاعلی
1
2
3
آماده بدو رو
.
ز نیرو بود مرد را راستی.
دوستان عزیز ، جوانان برومند ، ورزشکاران ارجمند ، ورزشدوستان محترم بیشهری.
با یاری خداوند توانا برنامه ی ورزش صبحگاهی و صمیمانه خود را در خنکای بامدادان جمعه های زیبای بیشهر بر ماسه های با طراوت ساحل دل انگیز شمال هلیله از اولین حمعه آبان ماه دوشادوش دوستی همدیگر آغاز خواهیم کرد.
.
دلتان خوش و جانتان خرم و تنتان سالم باد.
.
حاجی

علی یارتون.

فاطمه جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ http://qhasedak.blogsky.com

سلام بر آرام مهربان
داستانکی بس زیبا و البته غم انگیز
و حقیقتی تلخ در جامعه ما
موفق و سربلند باشید
دلتان همواره شاد باد

درود خانمه فاطمه ی عزیز.
بله غم انگیز و تلخ. این داستانکه کوچکی از انباشته غم های تمام زنان مملکت ماست.
به امید سربلندی و شادی تمام زنان عالم.
حق نگهدارتون.

چریکو جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:51 ب.ظ http://www.cheriko.gigfa.com

آرام جان!
خود شما که خوبید، ان شاءالله؟
زمانیست که سکوت اختیار نموده اید؟
.
ولی به ناگه در لحظه باز شدن اندیشه ات ، عجب حکایتک های غمباری جاری فرموده اید!
از وقتی سوار شدم تا انتهای آن که در زمان ثابت ماندم ، همه اش آه بود و ناله!
سر تا سر فریاد بود و تأسف!
تأسف از واقعیتهایی که همه ما حداقل یکبار یا شنیده ایم یا دیده ایم و یا شاید هم ، بوده ایم!
حکایتکهایی از زندگی در اجبار ، اجبار به بودن و یا اجبار به شدن!
آرام جان!
شاید در انتهای حکایتکهایت باید پیاده شد و رفت ، رفت به ...

درود بر طناز محل.
سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
....
خدا رو شکر خوبم. خوشحالم که شما هم خوبی و حضور داری.
زیاد شنیدیم، زیاد دیدیم، باز هم می شنویم و باز هم می بینیم.
و اما از همیشه پیاده شدن و تکراره "این نیز بگذرد" چه سود؟!!
خداوند نگهدارت باشه.

علی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:23 ب.ظ http://www.mygolf.blogsky.com

سلام بر دختری که مطالب ناگوارش با قلمی زیبا مانند لیمویی شیرین انسان را شاد و سیر میکند
احوالتان؟؟؟
ما نیستیم شما هم نیستید انگار؟؟؟
تعریف نمیکنم ازت ولی فوق العاده بود درست کمی دردناک و طولانی بود اما کاملا به دل ما که نشست
وای خدا
ولی زندگی یعنی سراسر فریاد سکوت!!!!!!
بدرود تا درودی دیگر

درود علی آقا.

من همیشه هستم فقط گاهی در سکوت. قصدم اینه به جنگ سیاهی برم متحد می خوام، متحد.
ممنون از تعریف و تمجیدت. به پدر بزرگوار سلام برسون.
روزگارت خوش.
بدرود.

پسر آریایی شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ب.ظ

سلام،با تبریک روز دختر، داستان جالبی بود.البته داستان که چه عرض کنم واقعیت امروز جامعه ما!


دی رفت و باز نیامد،فردا را اعتماد نشاید.حال را غنیمت دان که دیر نپاید...

درود بر شما پسر آریایی.
ممنونم از لطفتون.
خوش اومدید.

شب شعر کرامت پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ

ادیب و نویسنده گرامی
آرام مهربان
.
چشم به راه کرامت حضور شما و همه خوانندگان عزیزتان در جشن میلاد امام مهربانی ها می مانیم.
.
جمعه ساعت 20 - سالن اجتماعات مسجدالرسول(ص)
.
انخمن فرهنگی بیشهر
کانون فرهنگی الرسول(ص)

درود بر شما.
خیلی مایلم بیام اگر سعادت باشه.
امیدوارم مراسم خوبی داشته باشید.

انجمن سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ http://bishehrmcom

برای آرام
.

چرا آرامی و رام زمانی
مگر از کار گردون در گمانی
ترا چون موج آرامش نشاید
اگر آرام گیری خود نمانی

خودم آرام و دل دریای طوفانی
بگو از درد دلهایم چه می دانی؟
زمانه بر من بیگانه یک دم خوش نگردید
فقط نامی است آرامو درونی پر ز ویرانی

انجمن چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ق.ظ http://bishehrmcom

سلام.
.
پیشنهاد می کنم مدتی دیوان شمس و غزلیات مولاتا را مطالعه فرمائید. دگرگون می کند
.
ومن می گویم:
.
های و هو کن تا درون خالی کنی
تن تن آور تا که خوش حالی کنی
.
همهمه ی جان را هماوردی بجوی
خویش را در جان او کن جستجوی
.
دم به آتش زن بسوزان ما و دمن
همچو عنقا بال و پر بگشا به فن
.
پر و بال یاس در آتش گزار
تا که خوش آرام گیری و قرار
.
حاجی

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
درد بی عشقی زجان برده طاقت ور نه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم.

درود حاجی.
سپاس از شعرهای پر از شورتون.

فصیحه پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ http://www.raya.ir


گاهی دلت از زنانگی ات می گیرد
میخواهی کودک باشی
دختر بچه ای که
به هر بهانه ای به آغوشی پناه می برد
و آسوده اشک می ریخت...
...زن که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی
لحظه لحظه زندگیت امن
و جاری در آرامش محض
نازنینم

رخساره ی آن لعبت دردانه درخشید
یا در دل شب مهر در این خانه درخشید؟
.
درود.
به نظرم که مهر در این خانه درخشیده. سرماخوردگی چند روزه ام باعث تأخیرم در ثبت کامنتت شد امیدوارم منو ببخشی.
بخاطر تمام سلام های قشنگی که میفرستی ممنون.
کومائوووووووووووووووووووو.

سین. انصاری دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ب.ظ http://salimehansari.ir/

سلام

گفتگوی جالبی بود.
جامعه یعنی جمع من ، تو ، او .
فرهنگ جامعه یعنی جمع فرهنگ من ، تو ، او
و اصلاح فرهنگ جامعه یعنی....

وقتی من برای رفع نیازهایم به رفع نیازهای نا اهلان فکر کنم فرهنگم تغییر میکند و ...

راستی آدرسمان تغییر کرده.
ممنون میشم لینک سایت رو اصلاح کنید.

همواره موفق و موید باشید

درود بر شما سلیمه خانم.
بازگشت دوبارت مبارک باشه. چشم آدرسو عوض می کنم.
شما نیز موفق باشی.

وحید دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://pershin2501year.blogsky.com

سلام
چه چه چه چه چه چه چه
اههههههههههههی پ کو نظر مو؟؟؟
یعنی یادم رفته بوده نظر بذارم؟؟؟!!!!!
شه ژالب!!!!
الان باید برم خوراکم بخورم که بعدش برم مدرسه و مامانم داره صدام میزنه که تغزیه چی بذاره تو کیفم!!
فعلا بای بعدا میام نذر میذارم هرچند که خیلی وقت پیش مطلبت رو خونده بودم!!

درود بر وحید خان گل.
خودم هم کمی غیبت دارم نگران نباش، دو روز پیش نظر گذاشتی من الان تاییدت می کنم. ببخشید دیگه.
بدو برو مدرست دیر نشه.
روزگارت خوش.

بزرگمهر یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ق.ظ

سلام
میدونم الانه میگی بی معرفت
والا راسیتش گرفتار یه آلبومی هسم باید تا محرم تمومش کنم وگرنه کلاهم پس معرکه ست.
خیلی گرفتارم ولی از کامپیوتر محل کارم چک میکنم
منتظر مطلب جدیدت
بای

درود بر بزرگمهر عزیز.
هممون گرفتاره برنامه هامون هستیم و باید همدیگه رو درک کنیم منم بزرگمهر رو درک میکنم پس نگران نباش هرگز نمیگم بی معرفتی.
امیدوارم هر جا هستی سلامت باشی و موفق.
خدا نگهدارت.

انصاری چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ب.ظ http://bidshehr

باسلام
ممنونم.

درود بر شما.
عذر می خوام بابت چی؟
موفق باشید.

انجمن دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ب.ظ

چندیست داستان غم انگیز زندگی
بس غمگنانه مانده در این صفحه روز و شب
.
عید است حالیا و غم از دل به دور کن
از جان کلام شاد و خوش آور همی به لب
.

دروی بس آریایی بر حاجی که سکوت ما را یادآوری می کند.
روزگار به کام حاجی.

علی جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:08 ب.ظ

سلام بر ارا ارام ها
نیستی
قهری
بابا دلمون تنگ شده واسه مطالبت
بیا اگه نیای یارانتو میگیرنا
بیا ارام که دلمان حوس خواندن مطلب زیبا کرده
دوستار شما
منو یارانه ما

درود بر علی آقای گل.
هستم ولی حسابی گرفتارم.
چشم به زودی مطلب می زنم اما خدا کنه ازم ناامید نشی.
خوش زی.

پسر آریایی جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:50 ب.ظ

درود. نمیخوای وبلاگت رو آپ کنی؟؟

درود پسر آریایی.
خجالتم دادی!! چشم به زودی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد