نرسی ۲

چه خوبه که جاده زندگیمون رو اینقدر سبز کنیم که وقتی به آخر میرسیم یه ستاره باشیم.

نرسی ۲

چه خوبه که جاده زندگیمون رو اینقدر سبز کنیم که وقتی به آخر میرسیم یه ستاره باشیم.

کی بودیم؟ جی هستیم؟

برای اولین بار چشماتو باز می کنی یه پرستار که خیلی هم مهربون نیست میزنه پشتت و تو برای اولین بار جیغ می کشی و گریه می کنی، کم کم شیر می خوری، کم کم بچگی می کنی، کم کم پا میشی و راه میری و اولین زمین خوردن زندگیتو تجربه می کنی، کم کم حرف می زنی، یه روز یه لباس قشنگ تنت می کنن می ری کلاس اول، چند سال بعد راهنمایی رو تموم می کنی، و بعد پات به دبیرستان باز میشه، یه روز جنس مخالفو می شناسی، 18 سالته اولین بار عشقی رو تجربه می کنی و خیلی زود به قولی شکست می خوری  و  فکر می کنی دنیا رو سرت خراب شده و کارت تمومه، 22 دو ساله میشی تازه احساس می کنی که عقلت رشد کرده و به خودت میای می گی چه کارای احمقانه ای می کردم گاهی هم به خودت می خندی شاید هم از بعضی کارات لجت بگیره و بگی "مثل بچه ها". تازه به فکر پول در آوردن میوفتی "می خوام دستم تو جیب خودم باشه" و این اول بدبختی هاته، اگر خودتو کشتی درس خوندی و یه مدرکی داری که حداقل پیش خودت یه نیمچه امیدی داری که اونوم شانس کار پیدا کردنش پنجاه پنجاهه، اگر هم  که نتونستی یه مدرک دهن پر کن بگیری کلات پس معرکست و باید سگ دو بزنی ببینی کی و چه کسی می تونه پارتیت بشه و یه کار بخور نمیر برات پیدا کنه. 26 سالته خودتو نگاه می کنی می بینی خیلی هم چیزی نیستی یا اصلاً خیلی هم حرفی برای گفتن نداری که ای وای یهو اجالتاً عاشق میشی، اگر پسری شاید همه چیزو همه کسو ببری زیر سئوال و یا شاید با یه خورده عقل و سیاست همه چیزو روبراه کنی و اگر دختری باید بشینی بببینی کی پسر همه چیزو همه کسو میبره زیر سئوال یا با عقل و سیاست همه چیزو روبراه می کنه، شب عروسی ذوق می کنی و کمی هم فخر می فروشی، بعد یکی دو سال بچه دار می شی، یه بچه که یه پرستار که شاید یه خرده مهربون باشه میزنه پشتش و صدای گریه... و دوباره این تویی که ذوق میکنی. سال های زیادی زندگی می کنی گاهی خوشبختی، گاهی آخره بدبختی. گاهی ساز زندیگت کوکه و خوشی، گاهی هم دائم درجا میزنی و از این شاخه به اون شاخه میپری، جون می کنی، بچه بزرگ میشه، یه روز نوه دار میشی، برای اونم ذوق می کنی، یا پدربزرگ میشی یا مادر بزرگ که خودش به تنهایی عالمی داره و یک روز... بلاخره میرسی به سنی که بهت میگن "پیر شده" بله!! و برای اولین بار وقتی میشنوی که بهت می گن پیر شده یک بار دیگه چشمات باز میشه مثل اولین روزی که چشمات باز شد و یه پرستار که خیلی هم مهربون نبود زد پشتت و ... فقط یه تفاوت خیلی خیلی کوچیک وجود داره اونم اینکه اون روز خالی بودی اما حالا لبریزی، لبریز از زندگی. از خودت میپرسی چی دارم؟ اگر اعتقاد داشتی که دنیای دیگری هم هست کمی میترسی و اگر اعتقاد نداری که دنیای دیگری هست باز هم کمی میترسی. اینکه اعتقاد داری یا نداری مهم نیست مهم اینه که کمی میترسی. عده ای میگن اینجا پایانه ولی نه اینجا "نقطه سر خطه".

گفتار نیک*** پندار نیک***کردار نیک

سه تا فاکتوره که اول و آخرش به خداوند ختم میشه، اگر فراموش نکنیم "کی" بودیم و "چی" هستیم آیا چیزه دیگری هم برای سعادت نیاز داریم؟

 

 

ت.ن:

حرص نخورید. ناراحتی را نبلعید. همانطور که از خوردن غذای مانده و فاسد پرهیز می­کنید از جذب کردن و بلعیدن حرفهای مفت و مزخرف پرهیز کنید. نگذارید حرف­هایی که به نظر خودتان صحیح نمی­آید و چرند است، ذهن­تان را خراب کند و باعث شود که دچار تهوع فکری شوید.

نظرات 23 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:12 ب.ظ http://qhasedak .blogsky.com

سلام بر آرام عزیز
فقط می تونم بگم خیلی زیبا و قابل تامل بود
موفق باشی

درود بر شما خانمه فاطمه.
نظر لطف شماست. باید اندیشید به تمام لحظه هایی که بی مهابا می گذرن.
خوش قدم باشید و سلامت.

وحید سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ http://pershin2501year.blogsky.com

سلام علیکم یا آرام
خوبی؟
آفرین به این قلم خیلی زیبا نگارش کردی کلمات بجا و درست چیده شده !!!
من همیشه از گذر عمر ولحظات میترسم
من همیشه از نگذشتن عمر و لحظالت میترسم
ولی گذشت زمان همیشه اینو میگه که ما فنایی هستیم و جایی برای موندن نیست واین گذر زمان اگه بدرستی استفاده نشه یه فاجعه است
تمام داستانهایی که گذر زمانو نشون میده دوس دارم و اولین گذر زمانی که تصویری دیدم و احساس کردم فیلم افسانه مرلین بود!!
ولی میشه از گذر زمان درست استفاده کرد!
نمیدونم قبل گفتم یا نه ولی آلبر کامو میگه ما اگه یه روز زندگی کرده باشیم به قد صد سال خاطره برای تعریف کردن داریم
مرفق باشی

درود همکلاسی.
خوبم به امید خداوند.
ممنون که اومدی و وقت گذاشتی.
چقدر خوبه خاطره هایی که تعریف می کنیم توی یک روز زندگی خوب و پسندیده باشه.
یادم باشه افسانه ی مرلین رو ببینم.
شاد باشی و پر از انرژی.

پسر آریایی چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ق.ظ

سلام.جالب بود. قالب بندی جدید هم خیلی خوب و جذاب شده
مرسی از اینکه به نظرات توجه میکنین

درود پسر آریایی.
نظر لطف شماست. در مورد قالب، دنبال یه زمینه ی سبز بودم که در آخر این انتخاب شد.
سپاس از حضورتون.
خوش باشید و سبز.

چریکو چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ق.ظ http://www.cheriko.gigfa.com

آرام جان!
هم محلی،طاعات قبول!
نمیشه بعد از قلم زدن امپراطور مطلبی نوشت ؛ این روزا هم شده عامل اختلاف بین شیعه و سنی!
.
معمای معروف چهارپا ، سپس دو پا و در آخر سه پا ، یاد آور واقعیت های زندگی آدم ، انسان و بشر است!
زندگی و مرگ مرز ندارد و نمی توان فاصله ای برای آن تعریف کرد ، همچنانکه لذت از زندگی و ترس از مرگ نیز مرزی ندارد. کودک از زمانی که خلق می شود بصورت غریزی با "از بین رفتن" مخالفت می کند ، وقتی هم که بزرگ می شود بصورت غریزی و ارادی ، با فنا شدن مخالفت می کند.
از شروع زندگی تا پایان آن ، خیلی ها به پشت ما ضربه می زنند!
خیلی ها ...
خیلی هاش لازمه!
خیلی هاش ضروریه!
خیلی هاش نیازی نبوده!
خیلی هاش هم که نا جوانمردانه بوده!
خیلی خوب نوشتید.
موفق ، موید و دلشاد باشید

درود چریکو. طاعات شما هم قبول.
منظورتون اینه که قلم امپراتور نطق شما رو کور کرده؟
اختلاف؟ شیعه و سنی؟ ای بابا!! همه چیزو پیچیده و سخت نمی کنیم.؟!! خب اینجا ایرانه نباید خرده گرفت. اینجا چیزهایی هست که هیچ جا نیست و چیزهایی نیست که همه جا هست.
باید گذشت از تمام نبودها!!
سپاس از وقتی که گذاشتی.
حق نگهدارت.

حاجی جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام آرام
.
بله تصویری واقعی از زندگی آدم ها نقاشی کرده ای .
.
آفرین

دورد آقای انصاری.
آفرین شما منو یاد مهرهای آفرین دبستانم که البته خیلی کم بودند انداخت.
ممنون از حضورتون.
یا حق.

مرد آریائی جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ق.ظ

سلام
من هر از چند بار به وبلاگ شما و دوستانتان سر می زنم مطلب خوبی می نویسید . وحید ُ، چریکو ، بیشهر و چندتای دیگه همه قشنگ می نوسند و پرطرفدارند.
اما در پاسخ یکی از دوستانت به نام چریکو مطلبی نوشته اید که تعجب کردم. به این مضمون که ( خب اینجا ایرانه نباید خرده گرفت. اینجا چیزهایی هست که هیچ جا نیست و چیزهایی نیست که همه جا هست.باید گذشت از تمام نبودها!!).
دریافت من از محتوای حرفتان مبنی بر (و چیزهایی نیست که همه جا هست.باید گذشت از تمام نبودها!!).نوعی تخطئه و تحقیر ایرانی هاست چون از نبودها شگفت زده شده اید.
به عنوان یک ایرانی می گویم امتیازات فراوانی که ایرانی ها در طول تاریخ داشته اند همیشه بهترین بوده است . همیشه دارای بهترین دین بوده اند . همیشه دارای بهترین پادشاهان بوده اند. همیشه دشمن جهانخواران بوده و همیشه ابرقدرتهای مادی تاریخ دشمنشان بوده اند. همیشه شورششان علیه حکام مستبد زبانزد بوده و آخرین انقلابشان نیز در مقایسه با سایر نهضتها بهترین و رهبرانشان نیز از بین نیکوترین هایشان بوده اند. همیشه شهدای آرمانخواهشان والاترینها و همیشه مردانشان نجیب ترین و زنانشان عفیف ترین مردمان بوده اند .
باید خدای را سپاس گفت که از بودهای ناپسند بیگانگان و مفاسد فراوانشان سهمی نداریم و باید به بودهای ارزشمندمان که خیلی از ملت ها از آن بی بهره اند به خود و ملت و فرهنگ آئینمان ببالیم.
.
بدرود

درود مرد آریایی.
به عنوان یک ایرانی می گویم امتیازات فراوانی که ایرانی ها در طول تاریخ داشته اند همیشه بهترین بوده است ....
این نوشته ی شماست و یک حقیقت که من بهش افتخار می کنم. دین من، مذهب من، وطن من، اعتقادات من و مردم من چیزهایی هستند که من بهشون می بالم و یادم نمیاد توی جوابم به چریکو چیزی گفته باشم که خلاف این رو برسونه.
گفتم چیزهایی هست که هیچ جا نیست چرا به این جمله مثبت فکر نمی کنید؟ و چیزهایی نیست که همه جا هست! مرد آریایی عزیز من از بودهای ناپسند بیگانگان و مفاسد فراوانشان که شما بیان کردید چیزی نگفتم. یک بار دیگه کامنت من رو بخونید ولی اینبار مثبت.
و یک موضوع دیگه، باید گذشت از تمام نبودها!! خطاب به متنم که در مورد زندگی انسان بود هستش و ربطی به بحث قبلمون نداره.
دو موضوع رو فراموش نکنید یکی اینکه سرزمین من در حال حاضر یک چیز کم داره و نمی تونیم این رو کتمان بکنیم، چیزی که مردمان آریایی داشتند ولی الان ما کمبودش رو احساس می کنیم. شما که با نام مرد آریایی حضور دارید باید بهتر از هر کسی بدونید که من چی می گم و دوم اینکه من نیز مثل شما یک آریایی هستم و وطنم رو می پرستم.
آریایی منش باشید و سبز.
بدرود.

مرد آریائی (آریامنش) جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام
دوست من
فرموده اید که.
(...فراموش نکنید یکی اینکه سرزمین من در حال حاضر یک چیز کم داره و نمی تونیم این رو کتمان بکنیم، )
.
بله من معتقدم که ما و سرزمینمان خیلی چیزها کم داریم ولی داشته های افتخار آمیزمان در مقابل نداشته هایمان کوه در مقابل کاه است.
مگر شما نفرموده اید (خب اینجا ایرانه نباید خرده گرفت ) آیا این جمله شما نقد ایران و یا تحقیر این ملت را در لفافه ندارد؟.معنی خرده نباید گرفت چیست؟
این فرمایشات شما از همان ابتدا پیام نقد و نفی را به ذهن خواننده متبادر می کند که بنده نیز یکی از خوانندگان مطالب شما هستم.
کاش این یک چیز را که در حال حاضر سرزمین ما کم دارد بیان می کردید. شاید بتوانیم در این مورد هم گفتمانی داشته باشیم.
.
بدرود تا درودی دگر باره

سلام مجدد.
شبتون بخیر باشه.
جناب آقای آریایی عزیز باز هم می گم اینجا ایرانه و نباید به وجود بعضی مسائل خرده گرفت ولی این جمله نه ایران رو نقد می کنه و نه وطنم رو تحقیر.
باید بدونید که اینقدر آزادی بیام نیست که من و شما ایتجا به راحتی صحبت کنیم و شاید این بزرگترین کمبود ماست. اگر نرسی 1 رو دنبال کرده باشید باید می دیدید که فقط به خاطر یک شعر من فیلتر شدم مطمئنم اینقدر منطقی هستید که از من نخواید توی وبلاگم مسائلی رو باز کنم که باعث فیلتر شدن دوباره ام بشه.
نظر شما برای من محترمه اما می بینم که هیچ اختلاف نظری بین ما نیست و هر دو یک چیز رو دنبال می کنیم پس نیازی به تکرار دوباره ی حرفهامون نمی بینم. فقط شاید حرف من در زمانی که زده شده برای شما خوشایند نبوده و بد تعبیر شده.
براتون آرزوی موفیقت و سر افرازی دارم.
خدا محافظتون باشه.

من هم آریایی ام شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ق.ظ

مرد آریایی(آریا منش)

حاشیه بر یک اصل فرموده اید ، اصل ثابت است اما فرع در جای خود نیست چون :

من می توانم بنویسم اما نه آنگونه که یک آریایی می خواهد بنویسد!

من می توانم بگویم اما نه آنگونه که یک آریایی می خواهد بگوید!

من می توانم بشنوم اما نه آنگونه که یک آریایی می خواهد بشنود!

من می توانم باشم اما نه آنگونه که یک آریایی می خواهد باشد!

من می توانم بخندم ، گریه کنم ، شادی کنم ، دوست داشته باشم ، بترسم و و و و و و ... اما نه آنگونه که...

در پناه حق ، خدا نگهدارتان

درود و روز بخیر.
مرا چه می شود؟
دوست عزیز کامنت شما رو با مرد آریایی اشتباه گرفتم و جوابتون رو اشتباه دادم امیدوارم حواس پرتی من رو ببخشید. هرچند این روزها هیچ چیز سر جای خودش نیست و حقیقت به سختی ...
کامنتتون هرچند در لفافه هستش اما خب پیامی رو به همراه داره.
خوش آمدید.
روزگار خوش.

علی دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ق.ظ http://www.mygolf.blogsky.com

سلام ببخشید دیر اومدیم سر بزنیم
والا مانند یک فیلم نامه بود قلمی زیبا و دلنشین بود ارام خانوم جز مطالبی بود که اگه صد صفه داشت می خواندمش زیبا بود
پاینده باد
پندار نیک

گفتار نیک

کردار نیک

دوستار شما
علی

درود علی آقا.
هر وقت بیاید باعث خوشحالی منه، قدمتون به روی چشم. همیشه لطف دارید به من اینقدر قابل ستایش نیست ولی سپاسگذارم از تشویقتون.
آرزوی سلامتی شما و خانواده ی عزیزتون رو دارم.
در پناه حق.

مرد آریایی دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:12 ب.ظ

درود به (من هم آریایی ام)
.
آقای من هم آریایی ام.
.
شما نیز خواسته یا یاخواسته همان پیام فرمایش خانم آرام را آورده اید.
همزادبومم!
ای کاش من و شما و علی دوران شاهنشاه ُ، که خود را مهر آریائی ها لقب داده بودند و پدران بزگوار ما در اجتماعات مشتاقانه برایش هورا می کشیدند، درمساجد برای طول عمر و سلطنتش ملاهای زمان دعا می کردند و بندگان خدا آمین می گفتند و مشهور ترین نوحه خوانمان ندای بارالیها تو بده نصرت این شاه جوان سر می داد و سینه زنها محکم به سینه های خود لطمه می زدند درک کرده بودیم
.
ای کاش.............. را دیده بودیم . ای کاش آنروز بودیم که در شهر خودمان مقابل مدرسه داریوش کبیر ............. هم رونقی داشت و از پنجره های جنوبی طبقه دوم آن مرکز علم و فرهنگ تردد به آزاد خانه کنار پمپ بنزین مرکزی شهر هم مشاهده می شد.
ای کاش در عهد قدیم نپذیرفته بودیم که فقط شاهزادگان و درباریان و امرا و مغ زادگان اجازه با سواد شدن داشته باشند.
ای کاش آن هم وطن جسورمان آغا محمد خان که اورا به شاهی پذیرفته بودیم از کله هایمان مناره نمی ساخت .
ای کاش شاهمان یزدگرد پشتیبانی می شد تا به دست آسیابانی خودی خونش ریخته نشود .
ای کاش ضعف شاهنشاهانمان باعث پایمال شدن کشور آریائی توسط قشون روس و انگلیس نمی شد.
ای کاش ما را به توده ای و فدائی و پیکاری و منافق تفریق نمی کردند.
ای کاش کاری به .......که سیزده چهارده سال نخست وزیر بودند ...........نداشتیم.
.
نمی دانم!
شاید اینها همه به خاطر فراموشی و یا شعاری شدن پندار و گفتار و کردار نیک.......
هم وطن جان تا به رفع عیبهای خود نپردازیم تا فقط دیگران را گناهکار بدانیم تا مسئولیت را فقط به گردن دیگران بیندازیم تا وجدان کاریمان را در نیابیم تا در همه امور غیر مرتبط دخالت کنیم تا خود را اصلاح نکنیم اگر کورش کبیر و اشو زردشت باهم هم بیایند ما بازهم حکومت و دیانت آنهارا به رضا خان و عبدالبهاء تحویل می دهیم.
.
فره ایزدی بر فراز ایرانمان گسترده
و مهر او بر جانمان پیوسته باد.

درود بر شما.
من یک بلاگر حرفه ای نیستم امیدوارم فردا که وبم رو باز می کنم ارور 404 یا اون علامت فیلترینگ رو نبینم مطمئنم خیلی حالم گرفته میشه.
منو بخاطر نقطه چین ها ببخشید. فکر می کنید تا وقتی این نقطه چین ها وجود دارند ما می تونیم به راحتی اصلاح بشیم؟ حرف های زیادی برای گفتن به شما هست ولی این فقط نقطه چین ها رو بیشتر می کنه.
در جواب شما فقط می تونم یک جمله بگم:
اسلحه ی ای کاش بی ارزش ترین چیزیه که من می تونم توی دستم بگیرم.

مرد آریائی دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:52 ب.ظ

متین آرام
.
بهین سخنی آورده اید که:
(کارآورد- یا به گفت شما - اسلحه ی ای کاش بی ارزش ترین چیزیه که من می تونم توی دستم بگیرم.)
در این باور من نیز با شما هم دلم .
.
شاید که گفتارمان در این بخش بسنده باشد.
.
خدایمان را بر این داده سپاسمندیم

گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلک دگر چنان ساختمی
آزاده به کام دل رسیدی آسان
تقدیم به شما از حکیم عمر خیام در پایان بحثمون.

بدرود تا درودی دوباره.
روزگارتون خوش.

من هم آریایی ام سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ق.ظ

بحث شما و "آریایی منش" به اتمام رسید.
چه خوب ، خیلی چیزا یاد گرفتیم!!!

یاد گرفتیم که یک آریایی واقعی ، پلیدی را دوست ندارد ، چه اینکه این پلیدی در گذشته باشد ، در حال باشد یا در آینده!
.
یاد گرفتیم که یک آریایی باید آزاد باشد تا بدون لکنت زبان به رفع عیبها بپردازد ، چه اینکه این عیبها در گذشته باشد ، در حال باشد یا در آینده!
.
یاد گرفتیم که یک آریایی نباید در همه امور دخالت کند ، چه اینکه این امور در گذشته باشد ، در حال باشد یا در آینده!
.
یاد گرفتیم که یک آریایی باید اصلاح پذیر باشد ، چه اینکه این اصلاحات در گذشته باشد ، در حال باشد یا در آینده!
................
و یاد گرفتیم که بعضی از آریایی ها آزادند نقد کنند ، بگویند ، بنویسند تا حاشیه بر یک متن بگذارند و بعضی دیگر از آریایی ها ...
روز خوش

درود و روز بخیر.
شما نیز خوش باشید.

مهسا سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:37 ب.ظ

سلام عالی بود ارام جان عالی.چهره ی واقعی انسان همینه.هینم وبلاگ منه بیا سر بزن خوشحال میشم عزیزم و اگه دوست داشتی به لینک هات اضافه کن.مرسی موفق باشی بای
gheyrat73.blogfa.com

درود مهسا خانم.
نظر لطف شماست. به امید خدا.

اندیشه خاکستری سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:58 ب.ظ

نقد صریح وبلاگ عشق و موسیقی در وبلاگ هلیله سرزمین من به زودی
با ما باشید

نقد صریح؟
نقد به معنی نقد که بد نیست امیدوارم با این کلمه ی صریح که پشت نقد نشسته چیزهایی بدی نبینم چون همراه خوبی نخواهم بود.

اندیشه خاکستری پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.gratehelayleh1.persianblog.ir

درود

ما نقد کردیم

درود به شما.
آمدم دیدم.
من می تونم تشخیص بدم تفاوت نقد با جبهه گیری رو.
در نقد به خاطر طفل نوپا بودن کسی از گروهی معذرت خواهی نمی کنند. متاسفانه در ادبیات نام متن شما رو نقد نمی گذراند.
موفق باشید.

چریکو جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 ق.ظ http://www.cheriko.gigfa.com

آرام جان؛
عید بر شما ، ابوی محترم ، اخوی های ارجمند و جمیع خانواده مبارک باد و روزهایی آرام ، برایتان آرزومندم.

درود بر شما چریکو.
ممنون که برای تبریک اومدید. عید بر شما نیز مبارک باشه.
ایام به کام.

بزرگمهر جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:51 ق.ظ http://bozorgmehram.blogsky.com/

سلااااااااااااااااام
آر ام
برگشتم
با موسیقی
فقط موسیقی
سزی به وبلاگم بزن
ممنون

سلاااااااااااااااااام. به شیوه ی بزرگمهر.
خوش آمدی. برگرد با قدرت ولی نجابت و صبوری و البته موسیقی که هنر شماست.
حتما میام.

پسر آریایی جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ق.ظ

درود برآرام خانوم.
عیدتون مبارک.ما که نماز و روزه نگرفتیم.ایشالله نماز روزه شما و همه بینندگان وبلاگ مبارک باشه

درود پسر آریایی.
عید شما هم مبارک باشه. خرسندم که گاهی هستید.
شاد باشید و همیشه باعث شادی.

پسر آریایی جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ

واقعا راست میگی.من به سرنوشت اعتقاد داشتم که این شد آخر و عاقبتم.اگه تلاش میکردم بهش میرسیدم...

دوست عزیز. خداوند انسان رو اشرف مخلوقات کرد و به او باارزشترین چیزی رو داد که تمام موجودات از اون محرومند. گوهری به نام عقل و در مقابل اون درهای زیادی رو هم باز کرد که شر و خیر داره. پس ما سرنوشتمون رو با عقل و درایت خودمون میسازیم. ولی در کل آریایی عزیز نمیشه گفت که خداوند گاهی جلوی اتفاقات بد رو نمیگیره. خداوند وقتهایی نگهبان ماست و جلوی بعضی چیزها رو می گیره.
من در حدی نیستم که بیشتر به شما توضیح بدم امیدوارم در این مورد مطالعه کنید حتماً بر دانستنی هاتون اضافه میشه.
به امید سربلندیتون.

پسر آریایی جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:52 ب.ظ

من همیشه به وبلاگ ها سر میزنم ولی اهل نظر دادن نیستم. بیشتر دوست دارم نظر دیگران رو ببینم.نظر دوستان هم خیلی خوب و به جا هست و استفاده میکنم

مهم اینه که باشید و اگر چیزی به دردتون می خوره در ذهنتون بمونه که البته من مطالبم اونقدر ارزنده و آموختنی نیست به جز پیام های کوتاهی که در خودش داره. ممنون وقت می زارید.
همیشه شاد باشید.
خیلی خوش آومدید

انصاری شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ

خیلی مغروری ولی یادت باشه هیچی نیستی
.
.
.
با بى‏اعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغرورى را دوست ندارد .

درود آقای انصاری.
اینکه من چیزی هستم یا نه مهم نیست و بحثی راجع بهش نمی کنم.
باید همدیگه رو بشناسیم درسته؟
اگر منظورتون به این چند جواب اخیره که گرفتید باید بگم که متاسفم. این ربطی به غرور فردی نداره. من بر اساس اعتقادات و دانستنی هام صحبت می کنم مگر در موارد خاص که هر انسانی باید غرور داشته باشه غروری از خودم ندارم.
اگر غرور عیب من باشه هر کجا دیدید بیان کنید تا راجع بهش صحبت کنیم. از انتقادی که معنی انتقاد رو بده ناراحت نمیشم. دو جمله نوشتید یکی اینکه مغرورم این انتقاده اما اینکه هیچی نیستم نمی تونه انتقاد باشه و ادبیات در موردش جوره دیگری صحبت می کنه. خب در هر صورت شما با من نشست نزدیک نداشتید و امکان داره همیشه توی روابط دورادور سوء تفاهم به وجود بیاد.
براتون آرزوی موفقیت دارم.

پسر آریایی شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ

ممنونم.صحبت هایی که کردین واقعا روم تاثیر گذاشت.


"به کوی من گر مى آیید فروتن باشید که اینجا جای غرور نیست"

خوشحالم. امیدوارم اگر تاثیر گذارم مثبت و به جا باشه پسر آریایی.
تا به حال شده مدت ها قبل چیزی رو خواسته باشید و حال احساس کنید یهویی دارینش؟ ما انسان ها با تمرکز بر روی هر موضوعی می تونیم به راحتی جذبش کنیم. می بینید گاهی غمگینیم و به خودمون انرژی منفی می دیم؛ میگیم من بد شنانسترین آدم روی زمینم و روزانه اینو تکرار می کنیم و اگر توجه کنید همینطوی بد بیاری پشت بدبیاری داریم و ما معتقد میشیم که چه آدم بدشانسی هستیم این بخاطر بدشانسی ما نیست فقط به این خاطره که ما فقط داریم با تمرکز فقط بدی ها رو جذب می کنیم. در کنار عقل افکار ما سازنده ی زندگی ما هستند. پس افکار خوبتون رو تقویت کنید تمام چیزهایی که می خواین رو توی ذهنتون تصور کنید و با تلاش می بینید که چطور زندگیتون قشنگ میشه.
پسر آریایی؛ حرفهایی که من می زنم دانستنی های منه که راهم رو بر این اساس می رم پس خواهش می کنم فکر نکنید باید افکار من رو صد درصد قبول کنید شاید من به شخصه حرفم درست نباشه و یا هر کسی دیگر که حرف میزنه حرفش بجا نباشه پس روی هر موضوعی تعمق کنید که آیا درسته یا نه و راه خوب رو خودتون تشخیص بدید نه فقط با افکار من یا کسی دیگه. امیدوارم تونسته باشم منظورم رو به درستی برسونم. البته در فهمیده بودن شما شکی ندارم.
پس شاد باشید و دیگران رو شاد کنید.

الهه دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ق.ظ http://elaaheh.blogsky.com

تا ۲۶ سالگیش که مطابفت داشت برا همین تا مرگ رو با ولع بیشتر خوندم انگار که داری طالع منو برام مینویسی و از پیری و باز شدن چشمها ترسیدم و دوباره بعد از ۲۶ رو خوندم تا تصمیم بگیرم

دورد بر الهه و چراغ جادوش.
خوشحالم که باز اینجا می بینمت الهه جان. می دونی که برای تصمیم گرفتن و از نو شروع کردن و یا به تعبیر این متن چشمها رو باز کردن، هیچ وقت دیر نیست. من همیشه به این لحظه فکر می کنم که شاید این آخرین فرصت باشه برای خوب بودن و خوب زندگی کردن. چرا از همین الان شروع نکنیم؟
یادت باشه تنها چیزی که غیرممکنه همون کلمه ی غیرممکنه. میشه همه چیزو ساخت.. ..
حق نگهدارت الهه بانو.
خوش زی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد