نرسی ۲

چه خوبه که جاده زندگیمون رو اینقدر سبز کنیم که وقتی به آخر میرسیم یه ستاره باشیم.

نرسی ۲

چه خوبه که جاده زندگیمون رو اینقدر سبز کنیم که وقتی به آخر میرسیم یه ستاره باشیم.

روزهای تازه

اینجا هلیلست. ساعت 3:09 دقیقه بامداد

بعد از 4 ماه اومدم بنویسم. یعنی اصلن قصد نوشتن نداشتم، خب نه که نداشتم، فقط فکر نمی کردم امشب باشه.

دو شب پیش پدر مرجان به آسمون پر کشید، نمی دونستم زمانی که من عقد میکردم با آقا حمید دوستم پدر مریضش رو توی بیمارستان رها کرده و اومده که من شاد باشم، نمی دونستم یک ماه کامل همه چیز رو از من مخفی کرده که آرامشم رو به هم نزنه. وقتی تو آغوشم گریه کرد رفاقتش درد رو دلم گذاشت. روحت شاد عمو حسین، ناراحتم که نتونسم بیام عیادتت و برات دعا کنم. برو که برا آمرزشت حالا دعا می کنم، روحت شاد باشه.

فکر نزاشت امشب بخابم، رفتم آب بخورم یه عالمه ظرف دیدم تو آشپزخونه برگشتم و دراز کشیدم، همزادم گفت مامانت زیاد روبراه نیست، پاشدم هندزفری رو گذاشتم رو گوشی و رفتم تو آشپزخونه، فکر باعث شده بود یادم بره که چقد خسته هستم، اصلن فکر خواب رو برده بود. ظرفها که تمام شد افتادم به جون تمیز کردن آشپرخونه. گاز رو تمیز کردم، ظرفها رو جابجا کردم، همه چیزایی که بخاطر شب نشینی خانواده به هم ریخته بود رو مرتب کردم دوست نداشتم کار تمام بشه ولی بلاخره کاری برای انجام دادن نموند و باید می اومدم تو اتاق. امیرحسین لبتاب رو خاموش نکرده بود. نشستم رو تختم و تو تاریکی اتاق گذاشتمش رو پاهام. وبلاگم رو که باز کردم دو تا کامنت عجیب از دوستی که ظاهرن از محله دل خوشی نداره و درد دلش رو سر من خالی کرده رو خوندم. چی بگم بهت هم محلی؟ نمی تونم چیزی بهت بگم فقط مثل من که امشب تمام وجودم شده فکر و خیال بشین و فکر کن. همه چیز درست میشه هم محلی. بلاخره درست میشه. مثل همسرم بگو اول خدا. بلاخره که تا ابد اینطور نمی مونه و درست میشه. یعنی نمیشه که نشه

امشب یه لحظه به ذهنم گذشت شاید آخرین شبه برا مادرم ظرف میشورم، شاید قراره فردا نباشم تو این دنیا. خندم گرفت، همزادم گفت چرا می خندی؟ فکر کردی نمیشه؟ شاید بشه. شاید این آخرین بار باشه مینویسی. بهش گفتم الان وقت رفتنم نیست چون خیلی کارا هست که می خوام انجام بدم. باید بتونم انجامشون بدم. هرچند می دونم اگر قرار باشه برم میرم. دلم می خواد نوشته خودم رو پاک کنم و بخابم اما بازم دارم مینویسم و همزادم میگه بنویس شاید این آخرین باشه و من باز هم میخوام که پاکش کنم.

میرم پاراگراف بعدی، آره زندگی اینه. همیشه می خوای بمونی و خیلی کارا که انجام ندادی رو انجام بدی. می دونی اگر اینطور که هستی بری نمی تونی آسوده باشی. می خوام فردا که بیدار میشم خوب فکر کرده باشم و بتونم خیلی چیزا رو تغییر بدم در خودم و یادم باشه که میشه خیلی بهتر بود هرچقدم که بدونی چقد سخته خیلی بهتر بودن.

 

ت ن:

از یه جا که فکرشو نمی کنی شروع میشه، یه جا که تو ذهنت اصلن قرار نبوده اونجا باشه، اولش همی چیز آرومه، هیچی نیست به جز احساساتی که شکل خاصی ندارن، احساساتی که فقط احساسات هستند و قرار نبوده خیلی هم ناب باشن. می تونی راحت بگذری، می تونی راحت ندید بگیری، می تونی رد بشی و فقط کمی ذهنتو مشغول کنه، می تونه مثل همیشه لبخند بزنی و مثل خیلی قبلترها بگی "نه" و اینقد خیالت راحت باشه که انگار همون دختر روی ماهی، همونی که اول کارتونا میاتش که نشسته رو ماه و پاهاش سرخوشانه آویزونه و یه طناب انداخته زمین انگار داره ازاون پایین ماهی میگیره، اونوقتا که نمی دونستیم اون پایین زمینه و قرار نیست دریایی چیزی باشه. آره بتونی خیلی راحت بگی نه. اما یهو دلت سربخوره و بیوفته یه جا که خیلی نرمه، خیلی لطیفه، خیلی قشنگه یه جا که خیلی حالتو خوش می کنه. یه جا که خود خوده خدا صداش میاد که هی با توام، جات همینجاست. بگه دیگه تموم شد اون وقتایی که وقتی می گفتی نه قرار نبود دلت یهو سر بخوره و بیوفته یه جای نرم و لطیف و قشنگ که حالتو خوش می کنه. یک نفر میشیم اما نمیشه پذیرفت که یک نفر میشیم، دو نفر میشیم در یک نفر و اون یک نفر باید دو نفر رو در خودش جای بده، دو نفر با بعضی سلیقه های متفاوت، بعضی افکار متفاوت و یا شاید یک دنیای متفاوت.

می خوام برم پیش بز مهربون توی سرزمین حیوانات و اعتراف کنم که عاشق آقا حمید شدم. بهش بگم که می خوام کمکش کنم که بتونه ملکه تاریکی رو نابود کنه ...

نظرات 13 + ارسال نظر
م.الف چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:31 ق.ظ http://Mim-ansari.blogfa.com

واقعا عالی
امیدوارم با حمید و دنیایش
با حمید و دستهایش دنیایی بسازید پر عشق و عاطفه
و حرکتی برای نابودی ملکه تاریکی
و ما نیز دعا میکنیم برای لطافت و زیبایی جایی که سر خورده اید
جایی دو نفره در یک نفر.
با آرزوی خوشبختی شما و حمید مهربان.
م.الف

دعای خیر دوستان همیشه با ما باشه. لطف کردید جناب م الف عزیز.
به امید سلامتیتون.

حاجی چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام آرام جان.
.
اومدم یه احوالی بپرسم.
.
دوباره میام خدمتت

درود حاجی.
زنده باشید. لطف دارید.
خوش اومدید.

رحمت الله حسن ابراهیمی پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:20 ق.ظ

بیان بی پروای احساس چقدر به آدم شادی وسبکبالی می دهد.این احساس پاکتان لایق تقدیر است.حمید خان را سلام برسانید

ممنون عمو جان.
چشم حتمن. شما هم سلام برسونید به خانواده محترم. خوشحالم از سلامتیتون.

کی!!!!مو؟؟؟؟ جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:19 ب.ظ http://helyleh1.blogfa.com

سلام.....همیشه همین بوده....ای جور رفیقها رو باید با دنیا عوض نکرد.....آدرس بزه رو بده خودم راضیش میکنما

بهترینها برای شماو داداش حمید گلم

...کی!!!!مو؟؟؟؟

درود آقا مسعود.
آدرس بزه رو باید از آقا حمید گرفت بردتمون یه جا که نمی دونیم کجاست.
ممنون پسر همسایه. منم آرزوهای خوب خوب براتون دارم.

elham جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:44 ب.ظ

aram joooon webet kheily khube .khaste nabashid

قربان شما الهام خانم.
زنده باشید.

سیداکبر موسوی شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:21 ق.ظ

یه دنیا حرف در کلامت نهفته است، حیف که مجالی برای یک دنیا پاسخ نیست، فعلا...خیرمقدم، تبریک و آرزوی سلامتی و سعادت

همیشه حرفهای ناگفته هست سید.
زنده باشید، لطف دارید.
حق یارتون.

حاجی سه‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:09 ب.ظ

خوندم
.
خیلی قشنگ بود
گرچه دوتا بود ولی نه یکی بود فقط با یه ت ن جدا شده بود که نبود هم همون بود.

آخ آخ حاجی قرار نبود موچمون رو بگیرینا.
تفاوتش مرگ و زندگیه حاجی.
خوش اومدین.

aylin چهارشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:23 ب.ظ http://http://helyleh3.blogfa.com/

slm azizam webet kheily khube

ممنون نظر لطف شماست.

ایلین چهارشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:43 ب.ظ http://nimdar88.blogfa.com

سلام عزیزم وبت بسیار زیباست.خدایش حرف نداره
خوشحال میشم به منم سر بزنی

درود به شما.
سپاس. متاسفانه وبلاگتون رو نتونستم باز کنم.

مرجان شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:28 ق.ظ

سلام آرام عزیزم جملات زیبایت به زیبایی نامت آرامش به قلب داغون وپریشان من میده ممنون از لطفت که یادی از پدر خدابیامرز من کردی خداوند هیچوقت سایه پدرو مادرت از سرت کم نکنه آمین

واینکه دعا قدرتی شگرف دارد....... هنگامی که برای انسانهای روی زمین آرزوی سعادت و خیر میکنی نیروی درونت به تمامی انسانهای پا ک طینت متصل می شود وراهی میشوی برای عبور تمامی دعاهای خیر که از تمامی مردم جهان فرستاده می شود.
و آنگاه انرژی دعاهای خیر و برکت انسانهای روی زمین...وارد رندگیت می شود.
آرزوی خوشبختی همراه با سلامتی برای شما دوست عزیزم وآقا حمیداازخدواندمتعال خواستارم

درود.
ممنون مرجانی.
با دعاهای شما زندگی می کنیم.

کنجیر پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:13 ب.ظ http://konjir73.blogfa.com

سلام بر آرام گل دوست داشتنی
خیلی خوب و قشنگ نوشته بودی واقعا خوشم اومد
ان شا... همیشه عاشق هم بمونین
براتون آرزوی سلامتی و خوشبختی میکنم عزیزم

همیشه و همه جا فقط و فقط کنجیر

درود مهرناز عزیز
قربانت رفیق.

ایلین شنبه 14 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 10:44 ب.ظ http://nimdar33.blogfa.com/

سلآم آرام خانم
پــــــــــــــست جدید و زیبات بذار
منتظریــــــــــــــما

درود به شما.
چشم به زودی.

علی پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:45 ب.ظ

سلام
بی مقدمه و بدون صحبت های تکراری با زبانی برادرانه و مهربانانه
از صمیم قلب تبریک
امیوارم همیشه عاشق بمانید
پیوست:حمید خمو
با احترام و تمام قد
همین

درود علی آقا.
ممنونم لطف دارید.
به امید خدا من هم برای شما به زودی تبریک ازدواج بفرستم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد